02 شهریور 1401
خیلی ذوق زده ام و بی تاب ، منتظرم تا کی دوباره عزیزشوم . هر روز که می گذرد طاقتم طاق تر می شود پس کی ؟ افسرده وبی حال در گوشه ای افتاده ام که یک دفعه سر می رسد به سمتم می اید و کنارم می نشیند و زیپ را باز می کند داخل را می گردد وشالی مشکی…
بیشتر »